یادش بخیر بچگیا و امرووووز

سلام دوباره اومدم ولی با کمی تاخیر نمی دونم چی بنویسم! حوصله ام سر رفته       آهان فهمیدم چی بنویسم امروز با کمک داداش کوچولوم یه چولوی خوشمزه بختم داداش کوچولوم چهار سال ونیمشه. آخ یادش بخیر روزی که به دنیا اومد اون روز این قده ذوق زده بودم آخی چه قدر زود گذشت           

نمی دونم چرا امروز تو هر وبلاگی که می رم همه می گن برام صلوات بفرستین! حالا منم می خوام بگم می شه اگه وقت کردین برای منم ۱۴ تا صلوات بفرستین؟     

آااااااااااخ جون الان تو شهر ما داره بارون میاد تو شهر شما چی؟